غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

هشدار نصرت رحمانی

هشدار

نوک پرنده را هرگز مبند

با بالهایش آواز خواهد خواند

پر وبالش را در هم مشکن

با آوازش خواهد پرید تا اوج کهکشان

لبان شاعر

را مبند.

(نصرت رحمانی)

*************************** 

چند رباعی از خیام

*************************** 

آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آنکس که به جمگی ترا تکیه بر اوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست 

**************************** 

ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سرو سامان مطلب
درمان طلبی درد تو افزون گردد
با درد بسازو هیچ درمان مطلب 

**************************** 

ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه مستی زتو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوار تریم؟ 

**************************** 

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری 

**************************** 

خیام

خانه سوت و کور است ,تا جایی که صدای تیک تیک ساعت زجرآور است ,زیر لب زمزمه ات میکنم ,چشمانم آرام آرام بسته میشوند,ولی تو همچنان مقتدر و پایدار در خیالم می آیی و میروی.

(غمگین)