غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

رفتنش(منیره حسینی)

دووووور شد

و رفتنش را

جاده

یکطرفه قضاوت کرد

 

مانده بودم

میان چرخ های سنگینِ. جدایی،رفتن ،بی بروبرگرد ، سکوت!

 

حرکت از پاهای من پریده بود

حرکت از قلب من پریده بود

روی لب هایم

رنگ لب هایم از این همه حرکت پریده بود

 

پریدم وسط جاده

جاده از کوه بالا و

از قله پریده بود

 

تو پریده بودی

و دره

مثل من

دهانش باز مانده بودو

مثل من

تو در دهانش افتاده بودی و

درست مثل من

صدایش به پای کوه نمی رسید !

 

می خواستم

تصمیم پیچیده ی جاده را بگیرم

بفهمم

قبول کنم !

سرعت بالای نبودنت به کشتنم داد. 

 

(منیره حسینی)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.