غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

جای خالی تو (علیرضا روشن)

برق رفته است

کبریت می کشم و شمع را روشن می کنم ،

مبل و صندلی هستند

میز و دیوار و چیز های دیگر هم

 

از تو اما فقط یک جای خالی مانده است ،

 

جای خالی دستت بر قاشق

 

جای خالی پایت در کفش

 

جای خالی حضورت در من ... 

(علیرضا روشن) 

 

شعر

ﺷﻌﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﻟﺤﻦِ ﮔﻔﺘﻦ ‏« ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﻲﺩﺍﺭﻡ‏» ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻻﻝ ﻭ ﻛﻮﺭ ﻭ ﻓﻠﺞ ﻭ ﺑﻲﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺷﻮﻡ ﺍﮔﺮ ﺷﻌﺮ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺣﺘﻤﻦ! «علیرضا روشن»

شعری قابل تامل از علیرضا روشن

مرا بازداشت کردند به جرم ارتباط با بیگانگان دست ‌ هایم را بستند با دستبند خارجی حکم اعدامم را نوشتند با خودکار خارجی مرا به میدان اعدام بردند با ماشین خارجی و تیربارانم کردند با سلاح خارجی من فقط گورم ایرانی بود