وسط یک خرابهی بیمرز، شوت محکم به قوطی «رانی»
آن طرف زیـــر چند مرد جوان، جیــغ یک بچّهی دبستانی
جفتگیری سوسکها با موش، بالشی را گرفته در آغوش
در کنار بخـــاری خامـــوش، گریــه توی شبــی زمستانــی
دلخوشی به کبوتری بادی، فکر یک رأی تا شب شادی
شعـــر گفتن برای آزادی، پشت تبلیــغهای «روحانی»
وسط رقص با دو تا دختر، گریه با خاطرات چند نفر
خوردن پیک اوّل و آخـــر، نوش با یاد چنـد زندانی
روی مـرز ندیدن و دیدن، بمـب در انتظـــار ترکیدن
دور خود تا همیشه چرخیدن، فکر کردن به خطّ پایانی
نه! به یک اسم توی خاطرهها! روزها گریهی پیشمانی
ماهها گریــهی پشیمانی، سالها گریهی پشیمانی
از معانـــی شادی و غـــمها، از جهــان بزرگ آدمها
واقعاً هیچچی نمیفهمی، واقعاً هیچچی نمیدانی
بیتفاوت شبیه یک حشره، میروی توی تخت یک نفره
وســط روزنامههــا خبـــر ِ انقــراض ِ پلنـگ ِ ایرانــی
............................................
از کتاب جدید سیدمهدی موسوی:
"انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بیرویهی تعداد گوسفندان"
منبع : http://asru.blogfa.com/cat-32.aspx