غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

*************************** 

چند رباعی از خیام

*************************** 

آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آنکس که به جمگی ترا تکیه بر اوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست 

**************************** 

ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سرو سامان مطلب
درمان طلبی درد تو افزون گردد
با درد بسازو هیچ درمان مطلب 

**************************** 

ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه مستی زتو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوار تریم؟ 

**************************** 

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری 

**************************** 

خیام

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.