غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

غمگین

دلنوشته های شاعر گمنام (غمگین)

 عکس استاد حسین منزوی  

 http://s6.picofile.com/file/8184722776/_1_1.GIF 

 شعر بیاد تو از استاد

  

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
 آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
 با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
 او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
 من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
 تا کور سوی اخترکان بشکند همه
 از نام تو به بام افق ها ،‌ علمزدم
 با وامی از نگاه تو خورشید های شب
 نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
 هر نامه را به نام و به عنوان هر که بود
 تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
 تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
 شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم 

  

استاد حسین منزوی در ویکی پدیا: 

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%85%D9%86%D8%B2%D9%88%DB%8C

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.